هواي خنك اينجا را دوست دارم. حس خلوت خوبي ست. در اينترنت تنها بودن، كانه بساط كردن كنار اتوبان تهران قم است. هم تنهايي ، هم هزار نفر از كنارت ردميشوند بي انكه چيزي از تنهاييت كم شود.
تنهايي اتوباني-اينترنتي براي انهايي، مثل من، خوبست كه از تنهايي مطلق ميترسند. از همه اينها گذشته، وبلاگ نوشتن ديگر مثل اين ميماند كه با پر و جوهر و جيرجير و تشكيلات روي پوست بنويسي. دمده، عصر حجر.
جدا از احوالات زر وبلاگي لازمم، اين خلوتي و خنكا و قدمت، دوباره برايم جذاب كرده اينجا را. و دوست دارم از چند چيز بنويسم. نه بخاطر اهميتشان ، فقط محض اينكه بخش زيادي از ذهنم درگير اينهاست، براي جاي خالي بعدش برنامه اي ندارم، اما نميخواهم باقي مانده عمرم بشود مرور اينها.
۱ نظر:
سلام
وبلاگستان را خیلی وقت پیش از وبلاگ آیدا گوسفند خوانده بودم و عجیب چسبید آن مطلب درباره یاوری و یار انصر و ناصر .برنگشتم اصل متن را کپی کنم . فکرمیکردم وبلاگتان تعطیل است .
دیدم خیر .
وبلاگ نوشتن همین حالا هم مدرن است .دلم عهد قلم پر واقعی و جوهر و نامه میخواهد که بنویسی بگذاری زیر سنگ ،جلوی درب منزل یار ،سوت بزنی بیاید برش دارد .
ارسال یک نظر