آخرین تلاشها برای دیفرگ ذهنی كه جدا به افدیسک احتیاج دارد
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه
کاش آسمان آدمی را ...
یک قطار همین الان از این پایین رد شد و مرا برد به سالهای دور تماشای قطارهای مشهد. و یاد پسر بچه هایی که با چه شوق و حسادتی کنار قطارها میدویدند و سنگهایی که از سر شیطنت و حسادت به شیشه هایشان میزدند. و من همیشه ، حتی همان موقع ها، آسمانم ، عینا مثل همان شعر شاملو ، کوچک میشد. و هنوز بعد از آنهمه سال مانده ام با آسمانی آبرفته و حسرتی که کاش خدا اقلا آینده نگری مادرم را داشت که شلوارها را ده سانتی اضافه تر میبرید مبادا آب رود...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
قبلاز هرچیز، خوشحالم ازینکه برگشتید و دوباره نوشتید. الان توی گریدر دیدم که اینجا بعد از نزدیک به یکسال آپتودِیت شده که خیلی خوشحالکنندهس. تعجّب نکنید ازین نوشابههایی که برای شما باز میشه، چون خوب مینویسید. البتّه من هنوز وبلاگِ شما رو جز دو سه پُستِش رو نخوندم ولی همون رو برای علاقهمند شدن به اینجا کافی میدونم.
امیدوارم زودبهزود بنویسید؛ حالا بهما سر نزدید هم نزدید، گرچه بزنید مسلّماً بهتره!
پینبشت: اینا رو نوشتم که بهقولِ شما «لال از دنیا نَرَم!»
ارسال یک نظر